داستان افراد مهم
يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۴۳ ب.ظ
دخترکی به میز پدرش نزدیک میشود و کنار آن می ایستد.
پدر به سختی گرم کار و زیر و رو کردن انبوهی کاغذ و نوشتن چیزهایی در سررسید بود و اصلا توجهی به دخترش نمی کرد
تا اینکه دخترک میگوید: "پدر چه میکنی؟"
دخترکی به میز پدرش نزدیک میشود و کنار آن می ایستد.
پدر به سختی گرم کار و زیر و رو کردن انبوهی کاغذ و نوشتن چیزهایی در سررسید بود و اصلا توجهی به دخترش نمی کرد
تا اینکه دخترک میگوید: "پدر چه میکنی؟"
و پدر پاسخ میدهد: "مشغول ترتیب دادن برنامه هایم
هستم.
اینها نام افراد مهمی است که باید با آنها ملاقات کنم."
دخترک پس از چند دقیقه سکوت با کنجکاوی میپرسد:
"پدر، آیا نام من هم در دفتر هست؟":
- ۹۶/۰۸/۲۸